فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
کیانا کیانی - دختری از جنس شیشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختری از جنس شیشه

 

نیستش
نمی دونم کجاست
چه می کنه
ولی می دونم که ندارمش
نمی دونم کی رفت؟ چرا رفت؟
با کی رفت؟
ولی فقط رفت
رفت و رفت تا توی دلم محو شد
رفت تا دیگه حتی یادی ازش نمونه

یاده کسی که یه زمانی عمرم بود
دلیل بودنم بود
بودنی که فکر می کردم ماله اونه
ولی دیدم نه
قدیمی ها خوب میگن:
“واسه کسی بمیر که واست تب کنه”

آره فهمیدم
لیاقت منو نداشت
خیلی خودمو واسه بدست آوردنش
نگه داشتنتش
کوچیک کرده بودم
ولی تموم
دیگه نه…..

می دونی مردم این دنیا چطورین؟
راست می نشینند و دروغ می گویند


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 9:49 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر
 
پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

پسر بودن یعنی کادو خریدن برای جی اف

پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی

پسر بودن یعنی پس کی دفترچه آماده به خدمت می گیری

پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن

پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خاستگاری

پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن

پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

پسر بودن یعنی چرا کار نمیکنی ... جون بکن دیگه

پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که ...

پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن

پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی

پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته

پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن

پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی

و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه...

 



نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 9:48 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!

دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!

دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی ...

دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!

دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت

دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن

دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!

دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!

دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟

دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!

دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!

دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!
 
 
 
دختر بودن یعنی شنیدی شوهر سیمین واسه ش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون؟

 
دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!

دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل....هزار ماشالااااااا...

دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!

دختر بودن یعنی لباست 4 متر و نیم پارچه ببره!

دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!

دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!

دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!

دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!

دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!

دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!
 
 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 9:47 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

تنهایی


 

 

تنهایی رادوست دارم زیرا بی وفا نیست


 

 

تنهایی رادوست دارم زیرا عشق دروغی نیست


 

 

تنهایی رادوست دارم زیرا تجربه کردم


 

 

تنهای رادوست دارم زیرا .......


 

 

در کلبه تنهاییهایم در انتظار تو خواهم گریست


 

 

و انتظار کشیدن را پنهان خواهم کرد


 

 


 


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 9:36 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

 


 

عزیزم

در این فکر بودم چیزی به تو هدیه کنم

 برگ گفت مرا بده که مظهر دوستی ام.

گل گفت مرا بده که مظهر عطوفتم.

در این فکر بودم کدام را انتخاب کنم.

نا گهان قلبم گفت مرا بده که وجود تو و او هستم....


 


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 9:29 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

مثل تو کسی نیست

 

 

مثل تو هیچ گلی پر از عطر و بوی محبت و عشق نیست !

 

مثل تو هیچ ستاره درخشانی در آسمان زندگی نیست !

 

مثل تو کسی نیست ، زیباتر از تو فرشته ای نیست !

 

تو یک دنیای زیبایی ، تو یک رویای بیداری !

 

مثل تو کسی نیست که در قلبش یک دنیا صداقت و یکرنگی باشد!

 

تو اولین و آخرین کسی هستی که درهای قلبم را به رویت گشودم و با افتخار تو را عزیز دل خودم کردم !

 

تو پاکترین عشق روی زمینی ، مثل تو یار باوفایی در این زمانه نیست !

 

تو یک هدیه با ارزش از طرف خدا برای قلبمی !

 

تو یک طلوع دوباره در غروب تلخ زندگی ام هستی !

 

چقدر مهر و محبت در وجودت هست ، قلب من تا ابد مال تو هست !

 

ارزش تو بالاتر از عشق و دوست داشتن است ، قلب تو مهربان تر از مهربانان عالم است!

 

حالا دیگر باور دارم که مثل تو کسی نیست ، حالا دیگر میپذیرم که بعد از تو عشقی نیست!

 

بعد از تو ، من نیز بعد از خودم هستم ، دیگر کسی پیش روی من نیست !

 

اگر دنیا نباشد و تو باشی باز زنده ام ، زیرا تو دنیای منی!

 

ای دنیای من ، ای هستی من ، تو را نه برای دیروز ، نه برای امروز و نه برای

 

فردامیخواهم، تو را تنها برای خودم میخواهم !

 

مثل تو کسی نیست ، مانند تو عشقی نیست !

 

مثل من کسی نیست ، عاشقتر از من یاری نیست !

 

هیچکس جز تو لایق من نیست ، تنها تویی در قلب تنهایم،تنها تویی عشق و همدمم!

 

ای یار روزهای عاشقی و ای همدم شبهای تنهایی مثل تو کسی نیست ، و این را بدان

 

که جز تو هیچ کسی در قلبم نیست !

 


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 9:27 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به


ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان

منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر


ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود،

دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسی نداری، نه


ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی


کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم. روز موعود


فرا رسیدو شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی

که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گل را برای من بیاورد...  ملکه آینده

چین می شود. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.

سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه


گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید. روز ملاقات فرا


رسید ، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار


زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند. لحظه موعود فرا


رسید. شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام


کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود.


همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی


سبز نشده است. شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به


ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند: گل صداقت... همه دانه


هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!!!

 

برگرفته از کتاب پائولو کوئلیو


نوشته شده در دوشنبه 89/12/2ساعت 7:36 عصر توسط کیانا کیانی نظرات ( ) |

<   <<   6   7      >

Design By : Pichak



.

کد ماوس